دیدگاهتان را نسبت به خواب تغییر دهید
تاریخ انتشار: ۶ فروردین ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۶۵۴۳۹۴
به خوابتان به عنوان مقدار زمان باقیمانده از روز نگاه نکنید. به خوابتان به عنوان مقدار زمانی نگاه کنید که برای افزایش بهرهوری و توانمندی در روز بعد، به آن نیاز دارید. شاید یک تغییر بسیار اندک در طرز تفکر به نظر برسد اما نتایج آن بسیار اهمیت دارد.
به گزارش ایسنا، فرادید نوشت: «در دنیای امروز که اغلب مردم به طور مزمن دچار محرومیت از خواب هستند، سعادت برخورداری از یک خواب شبانه باکیفیت ناممکن به نظر میرسد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مایکل گرندنِر، روانشناس بالینی و کارشناس خواب، که هدایت برنامه تحقیقاتی سلامت و خواب را در دانشگاه آریزونا بر عهده دارد، میگوید: «برای آن که آن ریتمهای خواب دوباره به حالت هماهنگ درآیند باید مغزمان را برای خوابیدن آموزش دهیم.»
او توضیح میدهد: «خواب بهشدت دارای قابلیت برنامهریزیشدن و انطباقیافتن با هر موقعیتی است؛ بنابراین موقعیتی را که میخواهید خوابتان با آن انطباق یابد ایجاد و آن را تکرار کنید تا مشاهده کنید خیلی زود مغزتان به شما میگوید: «نگاه کن! این موقعیت به من برای خوابیدن کمک میکند.»»
۱. برنامهای تهیه کنید و به آن پایبند باشید
ملاتونین هورمونی است که برای تنظیم زمان خواب و بیداری توسط بدن آزاد میشود. با فرارسیدن شب، سطح ملاتونین به عنوان هشداری به بدن برای اعلام ساعت خوابیدن، افزایش پیدا میکند. تولید ملاتونین با نور کاهش پیدا میکند. بنابراین سطح آن با فرارسیدن روز کاهش پیدا میکند و شما را برای صبح به خیر گفتن به روز تازه آماده میکند.
گرندنر میگوید، این هورمون برای آن که بتواند وظیفهاش را بهدرستی انجام دهد باید در زمانهای منظم آزاد شود. بنابراین اگر زمان خواب و بیداری شما هر روز یا هر آخر هفته تغییر میکند، ریتم خوابتان قابل پیشبینی نیست و بدنتان هم نمیداند چطور باید به آن واکنش نشان دهد.
گرندنر میگوید: «شما نیاز دارید تا یک ریتم قابل اعتماد تولید کنید که خیلی شبیه ضربهزدن یک درامنواز در فواصل زمانی معین به درام است. شما با کنترلکردن زمان خواب و بیداریتان در حال تنظیمکردن ضربات هستید.»
یک روش برای محققکردن این ریتم آن است که زمان خواب و بیداریتان در هر شرایطی، از روزهای کاری گرفته تا تعطیلات کوتاه آخر هفته، تعطیلات بلندمدت و حتی بعد از یک شب کمخوابی، استاندارد باشد.
او توضیح میدهد: «ما همیشه نمیتوانیم زمان خوابآلودشدنمان را کنترل کنیم اما میتوانیم زمان بیدار شدنمان را کنترل کنیم که باعث میشود یک زمانسنج کوچک که ریتم خوابمان را تنظیم میکند در مغزمان فعال شود.»
او میافزاید: «مغز نظم و پیشبینیپذیری را دوست دارد. بیدارشدنِ هرروزه در ساعتی معین و روشنکردنِ بلافاصله چراغها یا قرارگرفتن در معرض نور و آغازکردنِ فعالیت و جنبوجوش باعث میشود که سایر ریتمهای شما برای آن روز تنظیم شود و انرژی و خلقتان ارتقاء پیدا کند.»
۲. در تخت بیدار نمانید
گرندنر میگوید: «این یک قانون طلایی در طب خواب است که دهها سال داده از آن حمایت میکند. در حقیقت این نکته آن قدر در طب خواب قوی است که حتی میتواند داروهای خواب تجویزی را هم بیاثر کند. بهترین توصیهای که میتوان به افراد کرد آن است که از تخت بیرون بیایند و اگر خوابشان نمیبرد در تخت بیدار نمانند. فرقی نمیکند که ابتدای شب یا نیمهشب باشد، اگر بعد از ۲۰ تا ۳۰ دقیقه تلاش برای خوابیدن، این تلاش بینتیجه ماند باید از تخت بیرون بیایید. شاید پنج دقیقه یا یک ساعت طول بکشد تا دوباره خوابآلود شوید اما نباید این مدت را در تخت خواب سپری کنید.»
چرا این مسئله تا این حد مهم است؟ گرندر توضیح میدهد: «زیرا بیدار درازکشیدن در تخت میتواند یک پیوند در مغز شما ایجاد شد که میتواند به بیخوابی یا اینسومنیا منجر شود. به این ترتیب از نظر مغز تخت شما به جای آن که مکانی آرام برای خوابیدن باشد، تبدیل به مکانی اضطرابآور میشود که شما در آن غلت میزنید و خسته و کوفته از خواب بیدار میشوید.»
او میگوید: «شاید در تنافر با عقل سلیم باشد اما وقتی در تختتان بیدار هستید، در واقع تخت تبدیل به تختِ دندانپزشکی میشود. تخت شما باید درست مثل رستوران مورد علاقهتان باشد، یعنی همانجایی که حتی اگر غذا خورده و سیر هستید، باز هم با ورود به آن دلتان میخواهد چیزی سفارش دهید. تخت در مورد خواب باید چنین کارکردی داشته باشد. باید با ورود به تخت به خواب بروید.»
شما باید بین تخت و خوابیدن یک رابطه مثبت ایجاد کنید. گرندنر میگوید: «اگر چنین رابطهای ایجاد شود، شما هر زمان که وارد تخت میشوید، حتی اگر خیلی زودتر از موعد خوابیدنتان باشد، تخت این قدرت را دارد که ذهن شما را آرام کند و شما را به خوابی عمیق ببرد.»
۳. دیدگاهتان را نسبت به خواب تغییر دهید
بسیاری از مردم به خواب به عنوان آخرین کاری که در یک روز پرمشغله باید انجام داد فکر میکنند که حتی ارزش دارد به قیمت انجام کارهای خانه، تکالیف مدرسه، انجام کارهای اداره یا تماشای یک قسمت دیگر از سریال مورد علاقه، آن را به تعویق انداخت.
گرندنر میگوید: «این طرز فکر باید تغییر کند. به خوابتان به عنوان مقدار زمان باقیمانده از روز نگاه نکنید. به خوابتان به عنوان مقدار زمانی نگاه کنید که برای افزایش بهرهوری و توانمندی در روز بعد، به آن نیاز دارید. شاید یک تغییر بسیار اندک در طرز تفکر به نظر برسد اما نتایج آن بسیار اهمیت دارد.»
بر اساس مرکز پیشگیری و کنترل بیماریهای آمریکا، بسیاری از بزرگسالان بین هفت تا هشت ساعت خواب شبانه نیاز دارند تا به قدر کافی استراحت کرده باشند. بنابراین اگر فردی باید هر روز ساعت هفت صبح از خواب بیدار شود، نیاز دارد که ساعت ۱۱ شب بخوابد.
گرندنر میگوید: «حالا میدانید که چه ساعتی باید دست از کار بکشید و برای رفتن به تختخواب آماده شوید و فرقی نمیکند که کارهایتان در آن ساعت تمام شده باشد یا نه. مشکل اینجاست که ما دست از کار نمیکشیم یا اتصالمان را با دنیای مجازی قطع نمیکنیم و این برای ما خطرناک است و روز بعدی را نیز استرسآورتر میکند.»
منبع: CNN
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: خواب زمان خواب و بیداری برای خوابیدن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۶۵۴۳۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فیلسوفان بزرگ دربارۀ «ورزش» چه میگویند؟
امروزه ورزش بیش از هر زمان دیگری محبوب شده است. ما در دورۀ معاصر شاهد افزایش علاقه مردم به مراقبت از بدن بودهایم و این علاقه را به وضوح در رسانههای اجتماعی میبینیم. اما به هر حال این توجه به سلامت جسمانی موضوع جدیدی نیست.
به گزارش فرادید، یکی از برجستهترین نمونههای آن بازیهای المپیک است که نخستین بار در یونان باستان باب شد. جالب است که بدانید لقب «افلاطون» به معنای «چهارشانه» (دارای شانههای پهن) را به دلیل هیکل بزرگ و قدرت فیزیکی قابلتوجه افلاطون به او داده بودند (نام اصلی او آریستوکلس بود).
بنابراین با توجه به این سابقۀ طولانی که ورزش در فرهنگ بشری دارد، میتوانیم بپرسیم که در تاریخ فلسفه، فیلسوفان و مکاتب فلسفی مختلف با موضوع ورزش چگونه برخورد کردهاند؟
1. افلاطون و ورزش در «جمهور»سر افلاطون، اواسط قرن سوم میلادی، امپراتوری روم
یونان باستان تمدنی است که اغلب با پایهگذاری بسیاری از اشکال ورزشی شناخته شده است. وقتی مردم به یونان فکر میکنند، به یاد مسابقات فشرده المپیک یا سربازان اسپارت و زیبایی پیکر باشکوه مجسمههای آنها میافتند.
افلاطون شاید بارزترین نمونهی رابطه بین فلسفه و ورزش باشد. این فیلسوف که در اصل همنام پدربزرگش آریستوکلس (Aristocles) بود، با نام مستعار افلاطون به معنای «چهارشانه» جاودانه شد، چون هیکل بزرگ و مهارتی عالی در کشتی داشت؛ یکی از مهمترین ورزشهای یونان باستان!
بخشهای کلیدی فلسفه افلاطون را در رسالۀ «جمهور» او پیدا میکنید. افلاطون در جمهور، برای جامعه ایدهآل طرحی ارائه میکند. این فیلسوف معتقد بود تربیت بدنی بخشی ضروری از آموزش شهروندان است، نه تنها به این دلیل که افراد دارای آمادگی جسمانی سالمتر و در نتیجه داراییهای ارزشمندتری برای جامعه هستند، بلکه به این دلیل که این تمرینات فواید بسیار دیگری دارد، مانند ترویج رقابتهای سالم و کار گروهی بین شهروندان از طریق ورزش. ورزش به مردم میآموزد نظم و انضباط و خویشتنداری داشته باشند و همچنین نیروی نظامی توانمندی بسازند.
برای افلاطون تربیت جسم فقط برای تربیت جسم نبود بلکه مقصود اصلی آن تربیت روح بود. افلاطون اعتقاد داشت که یک بدن قوی و کامل میتواند فضیلتهایی روحی مثل شجاعت را در فرد تقویت کند.
اگر درک کنیم فرض اساسی نظریه مثل این است که اشیاء در جهان ما بازتولید ناقص صورتهای ملکوتی و کامل خود هستند، به راحتی میتوانیم بفهمیم چگونه فلسفه افلاطون را به قلمروی ورزش ربط دهیم.
طبق این نظریه، هر شکلی از تمرین بدنی، خواه یک ورزش رقابتی و خواه ورزش کردن برای داشتن بدنی زیبا، قرین ایدهآل خود را در قلمرو مثل دارد. ما از طریق ثبات و سختکوشی، اگرچه هرگز به کمال نمیرسیم، اما میتوانیم به صورت ایدهآل نزدیکتر شویم. بدن ما و نحوه حرکت آن از این قاعده مستثنی نیست: ما همیشه باید بهترین نسخه از خودمان باشیم!
2. فضیلت ارسطو از طریق تعادلارسطو با نیمتنه هومر، رامبراند، ۱۶۵۳
عاقلانه نیست از فلسفه یونان باستان بدون ذکر ارسطو یاد کنیم. ارسطو در مقام شاگرد و گاهی منتقد افلاطون، فیلسوف دیگری است که افکارش هنوز در فرهنگ بشری تاثیرگذار هستند. یکی از برجستهترین دستاوردهای او مفهوم فضیلت از طریق «تعادل» یا «حد وسط» است، به این معنا که ما هرگز نباید در زندگی افراط و تفریط کنیم، بلکه باید به دنبال یک حد وسط باشیم.
به گفته ارسطو، هدف طبیعی ما در مقام انسان دستیابی به وضعیتی بالاتر از رفاه است که فیلسوف آن را «سعادت» eudaimonia نامیده است. چنین حالتی تنها از راه داشتن یک زندگی بافضیلت حاصل میشود و اگر ما تعادل را فضیلت بدانیم، نمیتوانیم بدون توجه به بسیاری از جنبهها که فرد را به تعادل میرساند از جمله ورزش، به طور کامل به فضیلت دست یابیم.
از دیدگاه ارسطو، اگر بخواهیم زندگی کاملی داشته باشیم، باید بین فعالیتهای فکری، معنوی و جسمانی تعادل برقرار کنیم. میان هر دیدگاه فلسفی درباره تمرینات بدنی، رویکرد ارسطویی یکی از سودمندترین رویکردها برای ماست تا بدون نیاز به اقدامات افراطی، خودسازی را پرورش دهیم. ما نباید عالمان کمتحرک و قلدرهای بیخرد باشیم و برای رسیدن به اهداف خود نباید از روشهای افراطی استفاده کنیم.
این یک پیام بسیار مهم با توجه به وضعیت کنونی صنعت تناسب اندام است که در آن، فراتر رفتن از محدودیتهای طبیعی بدن انسان به امری عادی تبدیل شده است. این امر مردم را به مصرف مقادیر زیادی سم سوق داده تا به اندام بیعیب و نقص یا عملکرد عالی دست یابند، غافل از این که با این رویکردهای افراطی آسیبهای دائمی به بدنشان وارد میکنند و دچار اختلالات روانی بسیاری خواهند شد.
3. سنکا و تابآوری رواقیمرگ سنکا، پیتر پل روبنس، حدود ۱۶۱۴
در طول دوره گذار بین اوج یونان باستان و آغاز سلطه جهانی امپراتوری روم، اسکندر مقدونی مسئول انتشار فرهنگ و فلسفه یونان و همچنین گنجاندن عناصری برای دیگر فرهنگهای سرزمینهای تحت سلطه حاکم بود. آن دوره زمانی اکنون به عنوان دوره یونانیمآبی یا هلنیستی شناخته میشود.
دوره هلنیستی با آشفتگیهای زیاد ناشی از تغییرات ناگهانی سیاسی و فرهنگی که بر عموم جمعیت اعمال شده بود، همراه بود. فلسفه رواقی در واکنش به آن واقعیت آشوبزا، متولد شد و یک جهانبینی را ترویج کرد که مبتنی بر خودکنترلی، انعطافپذیری و توانایی غلبه بر سختیها به کمک قدرت ذهنی بود.
سنکا، فیلسوف رواقی، مانند ارسطو معتقد بود تعادل و میانهروی برای خودسازی ضروری است. به گفته او، ما باید به دنبال ایجاد سطحی از رشد فیزیکی باشیم، زیرا ذهن سالم در بدن سالم است، اما در این کار، هرگز نباید وسواس به خرج داد.
با این حال، ارزش واقعی تمرینات بدنی از دیدگاه سنکا، توسعه خویشتنداری، انضباط و استقامت بود. اینها ستونهای فلسفه رواقی هستند. یک فرد سرسخت برای رویارویی با ناملایمات دنیای اطرافش آمادگی دارد و تمرینات ورزشی راهی عالی برای قویتر شدن فرد، هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی است.
4. دیدگاه آرتور شوپنهاور: ورزش به عنوان راه گریزپرتره آرتور شوپنهاور اثر یوهان شفر، ۱۸۵۹
آرتور شوپنهاور فیلسوفی است که نظراتش اغلب با نوعی بدبینی عمیق مرتبط است، چرا که از دیدگاه او، زندگی چرخهی بیپایانی از رنج و کسالت است؛ رنج و ناامیدی از طلب چیزهایی که نمیتوانیم داشته باشیم و کسالت از به دست آوردن آنچه قبلاً میخواستیم.
شوپنهاور ارزش داشتن بدن سالم را در بسیاری از مواقع در مورد رفاه عمومی افراد و حتی به عنوان گریزی موقت از رنج هستی تشخیص میدهد، اما فلسفه او میتواند تا حدودی به معنای انتقاد از تمرینات بدنی تفسیر شود.
یکی از مرتبطترین الهامات شوپنهاور هنگام توسعه نظام فلسفیاش، بودیسم بود، بهویژه، دیدگاه انکار تعقیب امیال. بنابراین، میتوانیم اینطور تفسیر کنیم که دیدگاه نویسنده تا حد زیادی مخالف سطوح رقابتی تمرینات بدنی است، زیرا تمایلات ما برای داشتن بدن زیبا یا برتری در یک ورزش خاص در نهایت چیزی جز رنج بیشتر نیست.
وقتی بخواهیم چنین موضوع گستردهای را در حوزهی گستردهتری به نام فلسفه، تجزیه و تحلیل کنیم، مهم است دیدگاههای مختلف را در نظر بگیریم. به همین دلیل دیدگاه شوپنهاور در تحلیل ما اهمیت دارد: چون برداشتی منحصر به فرد از این موضوع است که پرسشهای بیشتری را برای بحث ایجاد میکند و آن را جلو میبرد.
کانال عصر ایران در تلگرام